loading...

بدون تاریخ ، بدون امضا

اینقدی هستی که خط میندازی روم 

بازدید : 306
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 6:38

خدا منو ببخشه ، یبار کلاسمون تو هوای ازاد بود ، اون زمانم اواخر بهار بودو اوایل تابستون ؛ کلاسمون با گروهای دیگه ادغام شده بودو بچه‌های گروهای دیگه ام بودن ، استادش خیلی فک میزد یجوری که زیر افتاب پوستمون کنده شد ، شُر شُر عرق میریختیم ، بعد از اینکه استادمون راضی شد درسشو تموم کنه نوبت حضور غیاب رسید ، یهو رسید به اسم یه پسره فامیلیش ( نارنجی ) بود ! گفت اقای نارنجی ، نارنجی حاضری ؟ نارنجیم نزدیک من واساده بود ، یهو زدم به دوستمو بلند گفتم استاد دیگه نارنجی نی اینقد زیر افتاب مونده تغییر رنگ داده سیاه شده :D همه زدن زیر خنده ، خودشم درحالیکه منو نگاه میکرد سرخ شدو یه لبخند ریزی رو لباش نقش بست ! بعضی وقتا از خودم بدم میاد ، نباید همچی شوخی باش میکردم :))

صنعت دامداری خراسان جنوبی در سراشیبی نابودی
برچسب ها
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 4

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی