چن وقت پیش تو اینستا با یه پسری که اهل اصفهون بود صحبت میکردم که همون اول چتمون بم گفت تو کمتر از ۲ساعت دیگه منو بلاک میکنی ! گفتم چرا باید همچی کاری کنم ؟ گفت من تنهام خیلی تنها ، بعد از مادرم نتونستم بمون تو خونمونو ترجیح دادم تنها زندگی کنم ، میگفت مست میکنمو دعوا میکنمو رفیق بازم ، یه عکس فرستاد برام از بساط مشروبو سیگارش ! گفت همزاد دارم !! گفتم همزاد چیه ؟ ( خب من نمیدونستم چیه حقیقتن ) ، گفت نمیدونی ؟ گفتم نه والا نمیدونم چیه ؟ تو جیب جا میشه ؟ گفت جن دارم ، گفتم خا دیگه چی ؟ گفت اوایل بام خوب بودن کاری ب کارم نداشتن ولی بعدش تا جایی پیش رفتم که تو خاب یهم سیلی میزنن ! این همزادو رفیقام احضار کردن بعدشم گفت ببین میگم رفیق جوون نیستن که ادمای ۵۰ساله اینان ؛ اونقدر تنهامو میترسم که شبا چاقو و اسلحه میزارم زیر بالشمو میخابم ! گفتم چرا سیگارو مشروبو ترک نمیکنی ؟ رفیق بازیتو ترک نمیکنی ؟ گفت تنهام میفهمی؟گفت اذیتم نکن وگرنه میرم دعوا میگیرم با این حال مستو خرابم ؛ رو مخم نرو نصیحتم نکن ! گفت میدونم بعد این چت امشب بلاکم میکنی توام مثل بقیه ! گفتم نه حقیقتن این چیزایی که گفتیو دلیل محکمی برای بلاک کردن نمیبینم ؛ گفت نه مث اینکه تو بیشتر از اونا دووم میاری در مقابلم ! گفتم من اگر بلاکت کنم بخاطر حرفات بلاکت نمیکنم بخاطر این سست عنصر بودنت بلاکت میکنم ! گفت شیر مادرت ولم کن ( حالا جالب اینجاس اون خودش بمن تو دایرکت پیام داده بود ) اسمش آرش بود ، چنتا پیام دادم ج نداد منم زدم بلاکش کردم :D
بازدید : 319
سه شنبه 28 مهر 1399 زمان : 7:39
بازي با ادبيات فارسي😂😂😂😂😂🙌🏻💔💔💔💔